فرفر که زود و تعجیل و شتاب در کارها و گفته ها و نوشته ها باشد، چرمی مدور که اطفال ریسمانی در آن گذارند و درکشاکش آورند. (برهان). هر بازیچه که با کشیدن یا به کمک باد بچرخد. (یادداشت به خط مؤلف) : با بی قرار دهر مجوی ای پسر قرار عمرت مده به باد به افسون و فرفره. ناصرخسرو. رجوع به فرفر و فرفروک شود، بادزن را نیز گویند، کاغذپاره ای را هم گفته اند که طفلان بر چوبی تعبیه کنند و به دست گیرند و رو به باد بایستند تا باد آن را به گردش درآورد. (برهان)