معنی فراویز
- فراویز (فَ)
- سجاف جامه و غیر آن. (برهان). به حذف الف نیز آمده است. (آنندراج). وژنگ. لبه. حاشیه. سجاف. (یادداشت مؤلف). پروز. فرویز. (حاشیۀ برهان چ معین) : جمعی آمدند از عراق و شیخ ما را فرجیی آوردند سخت خوب و صوفیانه به فراویز. (اسرارالتوحید).
این فراویزی و آن بازافکنی خواهد ز من
من ز جیب آسمان یک شانه دان آورده ام.
خاقانی
