جدول جو
جدول جو

معنی فراوانی

فراوانی
(فَ)
بسیاری. کثرت. (ناظم الاطباء) :
قطرۀ اشکم، اما ز فراوانی ضعف
طاقتی نیست که از دیده به مژگان برسم.
خاقانی.
، وفور نعمت. بسیاری طعام و خوراک. (ناظم الاطباء). خصب. رخاء. فراخی. نقیض تنگی. (یادداشت به خط مؤلف) ، عمق. (ناظم الاطباء) ، در اصطلاح علوم تجربی در کتابهای درسی و دانشگاهی در مقابل کلمه فرانسوی ’فرکانس’ به کار میرود که به معنی بسامد، تکرر و کثرت وقوع است. رجوع به فرکانس شود
لغت نامه دهخدا