معنی فرازرفتن
- فرازرفتن (دَ دِ نُ / نِ / نَ دَ)
- نزدیک رفتن:
به شاهنامه بر ار هیأت تو نقش کنند
ز شاهنامه به میدان رود به جنگ فراز.
سوزنی.
نازنین را ز سر برون شد ناز
پیش آن زخم خورده رفت فراز.
نظامی.
نرود مرغ سوی دانه فراز
چون دگر مرغ بیند اندر بند.
سعدی.
رجوع به فراز شود
