معنی فخذ
- فخذ (فَ / فِ)
- ران. (منتهی الارب). ج، افخاذ. به کسر خاء نیز درست است. (اقرب الموارد) ، گروه برادران و تبار مرد که کم از بطن باشد. (منتهی الارب). بطن مرد که از نزدیکترین عشیرۀ او باشد. گویند: هذا فخذی، ای ادنی عشیرتی، و در این معنی مذکر است. ج، افخاذ، فخذ الدب الاکبر، کوکب. (اقرب الموارد)
