معنی فحمه
- فحمه (فَ مَ)
- یک انگشت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فحم شود، فحمهاللیل، اول شب و تاریکی آن یا شب سخت سیاه یا از مغرب تا هنگام خفتن مردم. ج، فحام، فحوم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، فحمهالسحر، هنگام بامداد، فحمه بن جمیر، نیم شب. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
