جدول جو
جدول جو

معنی فتردن

فتردن
(مَ کَ دَ)
دریدن و پاره کردن. (برهان). دریدن از یکدیگر. (اسدی) :
خود برآورد و باز ویران کرد
خود ترازید و باز خود بفترد.
خسروی.
- برفتردن، کندن. (یادداشت بخط مؤلف) :
یک دم بکش قندیل را
بیرون کن اسرافیل را
پر برفتر جبریل را
نه لا گذار آنجا نه لم.
سنایی
لغت نامه دهخدا