جدول جو
جدول جو

معنی غیبی

غیبی
(غَ)
جمال المله و الحق و الدین. صاحب مقاصد الالحان گوید: غیبی در انواع علوم ید طولی و مرتبۀ اعلی داشت، خصوصاً در علم و عمل موسیقی که همانا کسی بمرتبۀ او نرسیده است و نرسد. بحال این فقیر حقیر (عبدالقادر) التفات و اهتمام تمام داشت. در انواع علوم تعلیم و ارشاد میفرمود خصوصاً در این فن (ظ: فن موسیقی) که به یمن همت مبارک ایشان خبرت و مهارت در این علم و عمل بمرتبه ای رسید که بر عالمیان واضح و لایح گشت. (مقاصد الالحان از دانشمندان آذربایجان ص 290)
شیرازی. مولانا غیبی از جملۀ کاتبان شیراز بود و کمتر کسی مانند او تند مینوشت. گاهی بشعر نیز میل میکرد، این بیت از اوست:
بی روی دلفروزت عشاق را طرب نیست
با ما شبی بسر کن یک شب هزار شب نیست.
(از تحفۀ سامی ص 170)
شوشتری. از شاعران شوشتر در عهد واخشتوخان حاکم شوشتر (1042- 1078 هجری قمری) و معاصر حلمی شوشتری بود. رجوع به الذریعه قسم اول از جزء تاسع ص 264 شود
لغت نامه دهخدا