جدول جو
جدول جو

معنی غوشت

غوشت
برهنۀ مادرزاد، (فرهنگ اسدی) (برهان قاطع)، برهنه بود چون مادرزاد، (فرهنگ اسدی نخجوانی) (فرهنگ اوبهی)، برهنه، ابوحفص سغدی به حذف تا آورده است، واﷲ اعلم بالصواب، (انجمن آرا) (آنندراج) (فرهنگ رشیدی)، لوت، لخت، عور، رجوع به غوش شود:
گفت هنگامی یکی شهزاده بود
گوهری و پرهنر آزاده بود
شد به گرمابه درون استاد غوشت
بود فربی و کلان بسیارگوشت،
رودکی (از سندبادنامه) (فرهنگ اوبهی) (فرهنگ اسدی)،
، چیزی باشد که بر تن او هیچ موی نباشد، (فرهنگ اسدی) :
مریدان ز بازوش برکند (کذا) گوشت
مر آن کوبه را داد با یک دو غوشت،
ابوشکور (از فرهنگ اسدی)
لغت نامه دهخدا