مزید مؤخر گان به اضافۀ ’ی’ نسبت، در آخر اسماء و صفات و اعداد پیوندد و معنی اتصاف و نسبت دهد: بازارگانی، بازرگانی، تجارت، بیستگانی، مواجبی بوده است که سالی چهاربار به لشکر میداده اند و این رسم دیوان خراسان بوده است (مفاتیح العلوم ص 40)، این کلمه را به عربی ’العشرینیه’ میگفته اند، و شاید پولی بوده است به وزن بیست مثقال چنانکه کمر هزارگانی بمعنی هزار مثقال میگفته اند، منوچهری گوید: یکی را ز بن بیستگانی نبخشی یکی را دوباره دهی بیستگانی، (تاریخ بیهقی ص 59) (برهان قاطع چ معین)، و رجوع به گان شود، - دوستگانی: که رامین را بتو دیدم سزاوار تو او را دوستگانی او تو را یار، (ویس و رامین)، - دوگانی: من از تو همی مال توزیع خواهم بدین خاصگانت یگان و دوگانی، منوچهری، و: رودگانی، مهرگانی، هزارگانی، خدایگانی، ، درکلمات مختوم به هاء غیرملفوظ بهنگام الحاق به آنی بصورت گانی درآیند: دایگانی، زندگانی، مژدگانی، رجوع به آنی شود