معنی غمل
- غمل (دَ مَ ظَ)
- فاسد و تباه گردیدن زخم از عصابه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). تباهی زخم بجهت بستن عصابه، فاسد شدن گوشت و هر چیز دیگر چون پوشیده شود و بگندد. (از اقرب الموارد) ، گندیدن چیزی از برهم آمدن و بهم پیچیدن. (از اقرب الموارد)
