جدول جو
جدول جو

معنی غمگساری

غمگساری
(غَ گُ)
دفع ملالت و دلتنگی. (ناظم الاطباء). گساردن غم. غمخواری. غمزدایی. دلداری و دلجویی:
هرچند که غمگین بود نخواهد
از پشه خردمند غمگساری.
ناصرخسرو.
غمگساری در ابر میجویم
برق او دید هم نمی شاید.
خاقانی.
در جهان هیچ سینه بیغم نیست
غمگساری ز کیمیا کم نیست.
خاقانی.
، مودت و دوستی ورفاقت و مؤانست و همدمی. (ناظم الاطباء). رجوع به غمگسار شود
لغت نامه دهخدا