خیانت کردن و ناراستی نمودن در غنیمت. (منتهی الارب) (آنندراج). خیانت در غنیمت کردن. (ترجمان علامۀ جرجانی). چیزی از غنیمت بدزدیدن. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). خیانت کردن. و گفته اند به خیانت در غنیمت اختصاص دارد. (از اقرب الموارد). قال ابوعبیده: الغلول من المغنم خاصه. (منتهی الارب). در آیۀ شریفۀ و ماکان لنبی ان یغل. (قرآن 161/3). یغل را معلوم و مجهول هر دو خوانده اند، نخستین به معنی ’خیانت کند’ و دوم محتملاً به معنی ’خیانت کرده شود’ یعنی از غنیمت وی گرفته شود و یا به معنی ’أن یخون’ است، یعنی به غلول نسبت داده شود. (از منتهی الارب) ، خیانت در دوستی. نصیحت را پوشیدن. ضد نصیحت. طریق خوبی را نهان داشتن: گفت الدین نصیحه آن رسول آن نصیحت درلغت ضد غلول. مولوی (مثنوی). گفت مکشوف و برهنه بی غلول بازگو رنجم مده ای بوالفضول. مولوی (مثنوی). ، غلول ماء بین اشجار، میان درختان روان گردیدن آب. (منتهی الارب) (آنندراج). روان شدن آب میان درختان. (از اقرب الموارد) ، غلول مراءه، به معنی غل ّ مراءه. (منتهی الارب). رجوع به غل ّ شود، غلول کسی، طوق در دست و پای و گردن وی نهادن: غل ّ فلاناً و کذا غل یده الی عنقه اذاشده بالغل. (از منتهی الارب) (آنندراج). غل نهادن بردست یا گردن کسی. (از اقرب الموارد) ، غلول ضیعه، غله کردن آب و زمین. غله دادن آب و زمین، آمیختن خسته را با سپست. (منتهی الارب) (آنندراج). آمیختن هسته با سپست