جدول جو
جدول جو

معنی غرم

غرم
(دِ)
لازم شدن بر کسی تاوان. (از منتهی الارب) ، پرداختن دیه و وام و جز آن. (از اقرب الموارد). غرم. غرامه. مغرم. (اقرب الموارد) ، پرداختن سهم خود، سهیم بودن در یک هزینۀ عمومی. (دزی ج 2 ص 209) ، زیان بردن در تجارت. غرم. غرامه. مغرم. (از اقرب الموارد) ، ترک کردن و دادن: و لقینا احد کبرائهم، فحبس القافله حتی غرموا له اثواباً و سواها، به هوس آمدن. به شوق افتادن. (دزی ج 2 ص 209)
لغت نامه دهخدا