جائی است. (منتهی الارب). یاقوت در معجم البلدان غران را علم مرتجلی می داند و گوید: نام جائی است در تهامه: بغران او وادی القری اضطربت نکباء بین صبا و بین شمال. و کثیر عزه در وصف ابر گوید: ثقیل الرحی واهی الکفاف دنا له ببیض الربا ذوهیدب متعصف رسا بغران واستدارت به الرحا کما یستدیر الزاحف المتغیف. و ابن السکیت غران را وادی بزرگی در حجاز می داند که میان سایه و مکه واقع است و به قول عرام بن الاصبغ وادی رهاط گفته می شود چنانکه در شعر خود آورده: فان غراناً بطن واد جنه لساکنه عقد علی وثیق. همچنین گوید در قسمت غربی آن قریۀ حدیبیه واقع است. و فضل بن عباس بن عتبه بن ابی لهب از نوشتۀ ابن الیزیدی چنین آرد: تأمل خلیلی هل تری من ظعائن بذی السرح او وادی غران المصوب جزعن غراناً بعد ما متع الضحی علی کل موار الملاط مدرب. و ابن اسحاق در شرح غزوۀ رجیعگوید: رسول خدا به قصد رفتن به شام از کوه غراب واقع در حوالی مدینه گذشت و پس از آن از مخیض و سپس از تبراء عبور کرد و بعد به جانب چپ متمایل شد و به سوی یین و پس از آن به سوی صخیرات الیمام رفت و بعد از جادۀ راست طریق مکه را پیش گرفت... تا آنکه به غران فرودآمد و آن منازل بنی لحیان است. (از معجم البلدان). وادئی است نزدیک مدینه. (منتهی الارب). وادئی است بین امج و عسفان که در راه شهری به نام سایه قرار دارد. کلبی گوید: هنگامی که قضاعه پس از تفرق ازد، از مأرب متفرق شدند ضبیعه بن حرام بن جعل بن عمرو بن حشم بن ودم بن ذبیان بن همیم بن ذهل بن هنی بن بلی با جماعتی از قوم خود به همراهی اهل و فرزند برگشت و به امج و غران فرودآمد، و آنها دو وادی هستند که از حره بنی سلیم شروع شده و به دریا منتهی میشوند. پس سیلی بر ایشان آمد در حالی که خوابیده بودند و بیشتر ایشان را برد و بازماندگان ایشان کوچ کرده در اطراف مدینه فرودآمدند. (از معجم البلدان). صاحب امتاع الاسماع در بیان غزوۀ بنی لحیان آرد: ثم راح (رسول اﷲ) مبرداً حتی - انتهی. الی حیث کان مصاب عاصم بن ثابت و اصحابه بین امج و عسفان ببطن غران، و بینها و بین عسفان خمسه امیال. (امتاع الاسماع ص 246)