جمع واژۀ غدیره. گیسوان بافته. (منتهی الارب) (آنندراج) : غدائره مستشزرات الی العلی تضل العقاص فی مثنی و مرسل. (معلقۀ امروءالقیس). معنبرذوائب معقدعقائص مسلسل غدائر سجنجل ترائب. (منسوب به امیر معزی یا پدر وی برهانی). دیدها در آن ماتم سرا از شعاع موی و نقض غدائر گیسوی ولدان وجواری مخطوف و مفتور. (ترجمه تاریخ یمینی ص 451)