جدول جو
جدول جو

معنی غت

غت
(غُ / غَ)
احمق. ابله. (برهان قاطع) (فرهنگ اوبهی). جاهل و نادان. (برهان قاطع). گول. (آنندراج) (انجمن آرا) :
هست با فضل شیخ بواسحاق
تیر گردون ز راه دانش غت.
شمس فخری (از آنندراج) (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ شعوری).
، کسی که خودرا کسی می داند و زود از جا درمیرود. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا