نام بتی، کوهچه ای به منی. (منتهی الارب). کوهکی است در منی که محل نحر بوده است. گویند معتب بن قیس خانه ای موسوم به غبغب داشته که نزد مردم مانند خانه کعبه محترم بود و در آن حج می کردند، جایگاهی است در طایف که در آنجا برای لات و عزی شتر نحر می کردند و مخزن هدایایی که به این دو بت تقدیم می شده در این محل بوده است. (از معجم البلدان). و قیل هو صنم کان مستقبل الرکن الاسود و له غبغبان اسودان من حجاره تذبح بینهما الذبائح و الغبغب. حجر بین یدی الصنم کان لمناف مستقبل رکن الحجر الاسود مثل الحجر الذی ینصب عند المیل منه الی المدینه ثلاثه فراسخ. قال ابوالمنذر: و کان للعزی منحر ینحرون فیه هدایاهم یقال له الغبغب فله یقول الهذلی یهجو رجلاً تزوّج امراءه جمیله یقال لها اسماء: لقد نکحت اسماء لحی بقیره من الادم اهداها امرؤ من بنی غنم رأی قذعاً فی عینها اذ یسوقها الی غبغب العزی فوضع بالقسم. و کانوا یقسمون لحوم هدایاهم فیمن حضرها و کان عندها فلغبغب یقول نهیکه الفزاری لعامربن الطفیل: یا عام لو قدرت علیک رماحنا و الراقصات الی منی بالغبغب للمست بالرصعاء طعنه فاتک حران او لثویت غیر محسب. و له یقول قیس بن منقذبن عبید ضاطربن حبشیه ابن سلول الخزاعی ولدته امراءه من بنی حداد من کنانه و ناس یجعلونها من حداد محارب و هو قیس بن الحدادیه الخزاعی: تکساً ببیت اﷲ اول خلقه والا فانصاب یسرن بغبغب. (معجم البلدان). رجوع به بت شود