بقیۀ چیزی و غالب در بقیۀ خون حیض آید و بقیه و پس ماندۀ از بیماری و شب و از هر چیزی. (منتهی الارب). باقی تب و باقی بیماری و باقی حیض. (مهذب الاسماء) ، و جمع واژۀ غابر. باقی و پاینده و درگذرنده. (منتهی الارب) (آنندراج) جمع واژۀ غابر. رجوع به غابر شود، غبر الشی ٔ، بقیته. ج، غبرات. و غبراللیل، مآخیره. و غیّرالحیض، بقایاه. (قطر المحیط)