جدول جو
جدول جو

معنی غالی

غالی
نرخ گران، یقال بعته بالغالی، ای بالغلاء، (منتهی الارب)، گران، (مهذب الاسماء)، گران قیمت، مقابل کم بها، (آنندراج) (غیاث)، مقابل رخیص، ارزان، گرانبها، نفیس، قیمتی، قازح، سعر قازح، ای غالی، (منتهی الارب)، نعت فاعلی از غلو، غلوکننده، (مهذب الاسماء)، آنکه در حق علی علیه السلام یا یکی از ائمه غلو کند، (فردی از) گروهی که حضرت ولایت پناه را به اعتقاد خود خدامیدانند، (آنندراج)، رجوع به غلاه و غالیان شود، مفرط، افراطی، ازحد گذرنده، از حد درگذرنده، ج، غلاه، سمعانی آرد: این انتساب افراط و مبالغه در غلو را افاده میکند، (انساب سمعانی) :
برتر مشو از حدّ و نه فروتر
هش دار مقصر مباش و غالی،
ناصرخسرو،
خواری مکش و کبر مکن بر ره دین رو
مؤمن نه مقصر بود ای مرد نه غالی،
ناصرخسرو،
هر که بدین فرقۀ غالی و اهل بدعت جافی انتما داشت و از منهاج دین قویم و جادۀ مستقیم عدول جسته بود همه را مثله گردانید، (ترجمه تاریخ یمینی ص 399)، ولی آن بقعه در کفر و کنود غالی است، (ترجمه تاریخ یمینی ص 354)، و رجوع به غالیه شود، در اصطلاح درایه از الفاظ ذم و قدح است، گوشت فربه، (منتهی الارب) (آنندراج)، بنهایت قوت دور اندازنده تیر را، (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا