اسیر گردیدن و درآویخته شدن در بند. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، هضم شدن و گواریدن غذا، مهم گشتن حاجتی برای شخص و سختی و مشقت دیدن وی بجهت آن. (از اقرب الموارد). عنایه. عنی ّ. رجوع به عنایه و عنی شود حادث شدن و فرودآمدن کار بر کسی. (از اقرب الموارد) ، گواریدن غذا. (از منتهی الارب). هضم شدن غذا، ظاهر کردن زمین گیاه را، قصد کردن و خواستن. (از اقرب الموارد). خواستن. (دهار). عنایه. رجوع به عنایه شود