جدول جو
جدول جو

معنی عنصل

عنصل
(عُ صَ / صُ)
پیاز دشتی مشهور به اسقال. ج، عنصلاء. (از منتهی الارب). پیاز موش. اسقیل. عضلاء. رجوع به اسقال و پیاز موش شود:
آن زاغ در آسا بر همچون حبشی کاذر
بربسته به شاخ اندر هم سنبل وهم عنصل.
منوچهری (دیوان ص 69)
لغت نامه دهخدا