معنی عمش
- عمش (خَ مَ)
- سخن در کسی اثر کردن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، فربه گشتن مریض. (از منتهی الارب). سالم گشتن بدن بیمار. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، سست بینایی گردیدن. (از منتهی الارب). سست بینایی گردیدن دیده و جاری شدن اشک از آن در اکثر اوقات. (از اقرب الموارد)
