زندگانی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، أعمار. رجوع به عمرو عمر شود. گویند که عمر غیر از بقاء است، زیرا عمر عبارت از مدتی است که بدن بوسیلۀ حیات قائم است و حال اینکه بقاء ضد فنا و نیستی است، لذا غالباً خداوند را به بقاء توصیف کنند و وصف او به ’عمر’ نادر است. (از اقرب الموارد) ، دین و ملت، چنانکه گویند: لعمری، سوگند به دینم، گوشت میان دو دندان، یا گوشت بن دندان. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). گوشت لثه. (از اقرب الموارد). ج، عمور، عمر. رجوع به عمر شود، گوشوارۀ بالایین، هر دراز میان دو سنّه که دانۀ سیر باشد، درخت دراز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و یک دانۀ آن عمره است. (از اقرب الموارد) ، نخل السکر. خرمایی است نیکو و جید. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)