جدول جو
جدول جو

معنی عل

عل
(خِ)
دوباره آب خوراندن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). دیگرباره شراب دادن. (تاج المصادر) (مصادر زوزنی) ، نیک رنگ دادن چرم را. (اقرب الموارد) ، پیاپی زدن. (تاج المصادر) (اقرب الموارد). سئل تابعی عمن ضرب رجلاً فقتله، فقال اذا عله ضرباً ففیه القود. (اقرب الموارد) ، شتران را پیش از سیراب شدن بازگرداندن، ماده شتر را صبح وظهر و شب دوشیدن. (ذیل اقرب الموارد) ، دوباره آب خوردن. دوباره آشامیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). دیگرباره شراب خوردن. (تاج المصادر) (مصادر زوزنی) ، بیمار شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا