جدول جو
جدول جو

معنی عقص

عقص
(خُ)
بدخوی شدن. (از منتهی الارب). بخیل شدن و بدخوی گشتن. (از اقرب الموارد). بخیلی کردن و بدخو شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، پیچان گردانیدن شاخ گوسپند. (منتهی الارب). ’اعقص’ بودن تکه و ’تیس’. (از اقرب الموارد) ، حرون و سرکش شدن چهارپا بر کسی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا