جدول جو
جدول جو

معنی عفوصت

عفوصت
(عُ صَ)
دهان فراز هم کشیدن. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). عفوصه. گسی. تلخی. زمختی. مزۀ هر چیز زمخت و قابض. (ناظم الاطباء). قبض. بشاعت. دندی. عفصی: درحلق عفوصتی بیاید چنانکه گوئی مازو خورده است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به عفص و عفصی و عفوصه شود
لغت نامه دهخدا