جدول جو
جدول جو

معنی عفر

عفر
(عَ فَ)
خاک، و روی خاک. (منتهی الارب). رویه و سطح زمین: ماعلی عفرالارض مثله و خاک را نیز گویند. (از اقرب الموارد). ج، أعفار، اول آب که کشت را دهند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، تیرها که مخاطالشیطان نامند آنرا. (منتهی الارب). ’سهام’ و تار عنکبوت که آن رامخاطالشیطان نامند. (از اقرب الموارد) ، سختگی و اشکال: کلام لاعفر فیه، سخنی که عویص و اشکال در آن نباشد. (از منتهی الارب). عفر. (اقرب الموارد). و رجوع به عفر شود
لغت نامه دهخدا