گرفتن به دست. (از منتهی الارب). گرفتن: هو طویل لاتعطوه الأیدی، او دراز است و دستها او را نمی گیرد. (از اقرب الموارد). فرا گرفتن. (تاج المصادربیهقی) ، سر و دست برداشتن. (از منتهی الارب) : عطا الیه رأسه ویدیه، سر و دو دست خود را به سوی او بلند کرد. (از اقرب الموارد) ، چیره شدن در تعاطی. (از منتهی الارب). غلبه کردن کسی را به خوض در کاری. (تاج المصادر بیهقی)