لقب فریدالدین ابوحامد محمد بن ابی بکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری، شاعر و عارف مشهور ایرانی در قرن ششم و آغاز قرن هفتم هجری است. وی به سال 540 هجری قمری متولد شد. و گویند پدر او عطار (بوی فروش) و داروفروش بود و فریدالدین کار او را دنبال کرد و در دارو خانه خود سرگرم طبابت بود. وی را در همان اوان انقلابی باطنی دست داد و چون سرمایه ای بزرگ از ادب و شعر اندوخته بود اندیشه های عرفانی خود را به نظم درآورد. عطار را مرید مجدالدین بغدادی و رکن الدین اسحاق و قطب حیدر دانسته اند. به هرحال عطار قسمتی از عمر خود را بر رسم سالکان طریقت در سفر گذراند و از مکه تا ماوراءالنهر بسیاری از مشایخ را زیارت کرد و در همین سفرها و ملاقاتها بود که به خدمت مجدالدین بغدادی نیز رسید و سرانجام به سال 618 هجری قمری درگذشت. وی آثار زیاد بوجود آورده که از آن جمله است: تذکرهاولالیا، به نثر. دیوان اشعار. منطق الطیر. اسرارنامه. الهی نامه. مصیبت نامه. خسرونامه. گفته اند وی به دست مغولی کافر کشته شد. مقبرۀ عطار در نزدیکی شهر نیشابور باقی است. سخن عطار باسوز و شوق و عشق همراه است و برای بیان معانی عالی عرفانی سخنان بی پیرایه و روان را برگزیده که در عین حال به فصاحت و بلاغت و انسجام متصف است. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به مآخذ ذیل شود: تاریخ ادبیات در ایران دکتر صفا ج 2 ص 858. نفحات الانس جامی. تذکره الشعراء دولتشاه سمرقندی. لباب الالباب. ریاض العارفین. مجمعالفصحاء. کشف الظنون. تاریخ گزیدۀ حمدالله مستوفی. مجالس المؤمنین قاضی نورالله. جستجو در احوال و آثار فریدالدین عطار به قلم سعید نفیسی. غالب شاعران بزرگ پس از عطار، او را به بزرگی یاد کرده و مقام عرفانی او را ستوده اند. ابیات ذیل نمونه ای از آنهاست: من آن مولای رومی ام که از نطقم شکر ریزد ولیکن در سخن گفتن غلام شیخ عطارم. مولوی. آنچه گفتم از حقیقت ای عزیز آن شنیدستم هم از عطار نیز. مولوی. هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. مولوی. عطار شیخ ما و سنائیست پیشرو ما از پس سنائی و عطار آمدیم. مولوی. مرا از شاعری خود عار ناید که در صد قرن یک عطار ناید. شیخ شبستری. روز خاور گو سیه شو کآفتاب خاوری رفت تا صبح قیامت خاوران عطار شد؟ سلمان ساوجی. یار چون بشنید گفتارت کمال گفت حق گوئی تو چون عطار ما. کمال خجندی. بوی مشک گفتۀ عطار عالم را گرفت خواجه مزکوم است از آن منکر شود عطار را. عبدالرحمان جامی. گمان کج مبر بشنو ز عطار هر آن کو در خدا گم شد خدا نیست. نعمه الله ولی. از صورت و نقش بگذر اسرار بجو میراث رسول و نقد اخیار بجو در قصه و معرکه چه معجون گیری رو داروی درد را ز عطار بجو. خواجه ابوالوفای خوارزمی. گر چو عطار از گلستان نشابورم ولیک خار صحرای نشابورم من و عطارگل. کاتبی نشابوری. خاموشی به ز درس و تکرار مرا تجرید به از خلوت و ادوار مرا. کشاف و هدایه هر که خواهد او را یک بیت ز گفته های عطار مرا. کمال الدین حسین خوارزمی. از دم عطار گشتم زنده دل پاک کردم همچو گل قالب ز گل. امیرحسینی. آن را که به درگاه خدا یار بود ایمن ز عذاب دوزخ و نار بود تاج سر سروران عالم گردد گر خاک ره حضرت عطار بود. سیدمحمدنوربخش. از این شربت که قاسم کرد ترکیب مگر در کلبۀ عطار باشد. قاسم انوار. آن کتابی که پر ز اسرار است منطق الطیر شیخ عطار است. نسیمی