معنی عصل عصل (خُ) کج گردیدن با سختی و صلابت و خشکی سرشتی. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، عصل الفرس، بن دم آن اسب کج گردید و تا بالای ران او رسید، و چنین اسبی را عصل و أعصل گویند، عصل السهم، آن تیر در پرتاب خمیده شد. (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا