جدول جو
جدول جو

معنی عصر

عصر
(عَ صَ)
بامداد، شبانگاه. (منتهی الارب). از عشی ّ تا سرخ شدن آفتاب. (از اقرب الموارد) ، نماز دیگر، زندان، گروه و قبیله، باران ریزان. عطیه. (منتهی الارب). عصر. و رجوع به عصر شود، پناه جای و جای رهایی. (منتهی الارب). ملجاء ومنجاه. (اقرب الموارد) ، گرد. (منتهی الارب). غبار. (اقرب الموارد) ، ما بینهماعصر و لا یصر و لا أعصر و لا أیصر، مابین آنها دوستی و مودت است نه خویشی و قرابت. (از اقرب الموارد).
- بنوعصر، نام قبیله ای از تازیان است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا