جدول جو
جدول جو

معنی عصبی

عصبی
(عَ صَ)
منسوب به عصب. بسیارپی. رجوع به عصب شود، (اصطلاح پزشکی) مربوط به عصب و سیستم اعصاب. (فرهنگ فارسی معین).
- حالت عصبی، فشار روحی شدید بر اثر ناراحتی بسیار. افتادن بحالت بیهوشی و اغماء بسبب ضربۀ روحی ناگهانی و شدید. (فرهنگ فارسی معین).
- حرکت عصبی، مقابل حرکت تسخیری. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- حملۀ عصبی، صرع. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به صرع شود.
، عصبانی. (فرهنگ فارسی معین). خشمگین. خشمناک. رجوع به عصبانی شود، عصبی مزاج. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به عصبی مزاج شود
لغت نامه دهخدا