جدول جو
جدول جو

معنی عصار

عصار
(عَصْ صا)
شپلندۀ انگور و جز آن. (منتهی الارب). روغنگر. (غیاث اللغات). منسوب به عصر که روغن کشی از حبوب را میرساند. (از الانساب سمعانی) (آنندراج). روغنگر و کسی که از بذور مانند کرچک و کنجدو جز آن روغن گیرد. (ناظم الاطباء). شیره گر. (مهذب الاسماء). روغن گیر. روغن کش. زیات. افشرگر:
چو گاوی که عصار چشمش ببست
دوان تا بشب شب همانجا که هست.
سعدی.
سر گاو عصاراز آن در که است
که از کنجدش ریسمان کوته است.
سعدی.
، پادشاه و ملک ملجاء و پناهگاه. (از اقرب الموارد). ملک و ملجاء، و آن لقب گروهی است. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا