جدول جو
جدول جو

معنی عسو

عسو
(خُ)
کلانسال گردیدن. (از منتهی الارب). مسن شدن. (از اقرب الموارد). عسوّ. عسی ّ. عساء. عسوه. رجوع به عسوّ و عسی ّ و عساء و عسوه شود
لغت نامه دهخدا