کلانسال گردیدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کلانسال گردیدن و پیر شدن و سست و ناتوان گردیدن از بسیاری عمر. (ناظم الاطباء). عسو. عسی ّ. عساء. عسوه. و رجوع به عسو و عسی ّ و عساء و عسوه شود، درشت و خشک گردیدن نبات و سطبر شدن. (از منتهی الارب). سخت خشک شدن و زفت شدن نبات. (تاج المصادر بیهقی). ضخیم و سخت شدن گیاه. (از اقرب الموارد). عساء. و رجوع به عساء شود، درشت شدن دست از کار. (از منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). ضخیم شدن دست از کار. (از اقرب الموارد) ، نیک تاریک گشتن شب. (از منتهی الارب). سخت شدن تاریکی شب. (از اقرب الموارد). تاریک شدن شب. (تاج المصادر بیهقی)