جدول جو
جدول جو

معنی عزه

عزه
(عِزْ زَ)
ارجمندی و عزیزی، خلاف ذل. (منتهی الارب). و رجوع به عزت شود، چیرگی و قوت و شدت. (منتهی الارب). اسم است بمعنی غلبه کردن در معازّه. و گویند عزه غیر از کبر است، چه عزه شناختن انسان است حقیقت نفس خود را و قرار دادن آن است در مقام و منزلت خود، اما کبر، جهل انسان است نسبت به نفس خود و قرار دادن آن است در منزلتی بالاتر از منزلت و مقام خود. (از اقرب الموارد) : فألقوا حبالهم و عصیّهم و قالوا بعزه فرعون انا لنحن الغالبون (قرآن 44/26) ، پس ریسمانها و چوبدستهای خود را انداختند و گفتند به عزت فرعون ما غلبه کنندگانیم. سبحان ربک رب العزه عما یصفون (قرآن 180/37) ، منزه است پروردگار تو، خدای عزت، از آنچه وصف میکنند. الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین اء یبتغون عندهم العزه فان العزه ﷲ جمیعاً (قرآن 139/4) ، کسانی که کافران را بدوستی برمیگزینند نه مؤمنان را، آیا نزد آنان عزت را میجویند، همانا عزت بتمامی خدای راست. قال فبعزتک لاغوینّهم أجمعین (قرآن 82/38) ، گفت به عزت تو همگی آنان را گمراه خواهم کرد، گاهی استعاره است حمیت و انفت و تکبر ناپسند را، چون این گفتۀ خداوند: و اذاقیل له اتق اﷲ أخذته العزه بالاثم (قرآن 206/2) ، آنگاه که به او گفته شود خداوند را پرهیز کن، حمیت و انفت به گناه، او را فرامیگیرد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا