زمین شکافتن. (از منتهی الارب) : عزق الارض، زمین را شکافت و آن را زیرورو کرد. و این فعل فقط برای زمین بکار میرود. (از اقرب الموارد). نعت آن أرض معزوقه باشد، شتابی نمودن در دویدن. (از منتهی الارب). سرعت کردن در دویدن. (از اقرب الموارد) ، بازداشتن، چنانکه گویند: عزق الخیر عنی، یعنی بازداشت نیکوئی را از من. (از منتهی الارب) : عزق الخبر عنی، خبر را از من بازداشت. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس) ، مبالغه کردن در زدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)