معنی عرف عرف (عُ رُ) ریگ تودۀ بلند. و جای بلند. (منتهی الارب). رمل، و مکان مرتفع. (از اقرب الموارد) ، فش اسب. (منتهی الارب). موی گردن اسب. (از اقرب الموارد) ، تاج خروس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). عرف. رجوع به عرف شود لغت نامه دهخدا