دور کردن گشن را از ماده شتران و فراهم آوردن و فراگرفتن آنها را، بستن بر گوسفند پشم را بخلاف رنگ آن جهت نشان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از قطرالمحیط). نشان کردن گوسفند. (تاج المصادر بیهقی) ، دشنام دادن کسی را و تهمت کردن. (منتهی الارب). کسی را بعیبی معروف کردن. (تاج المصادر بیهقی) ، نسبت دادن کسی را به چیزی، بازآوردن. (منتهی الارب). بازبیاوردن. (تاج المصادر) ، بریدن شاخهای خرما. (منتهی الارب) (از قطرالمحیط) (تاج المصادربیهقی) ، ریخ زدن شتر. (منتهی الارب)