سم شکافته مانند سم گاو و گوسفند و بز و جز آن. ژنگله. زنگلۀ گاو و گوسفند و آهو و امثال آن. کفشک. (التفهیم). ج، ظلوف، اظلاف. ارجانی گوید: چون سم ستور شکافته بسوزند و با سرکه به هم بیامیزندو بر داءالثعلب طلی کنند منفعت کند و بعض اطباء گفته اند سنب بز را در خانه بخور کنند به واسطۀ او گزندگان از خانه بگریزند. (از ترجمه صیدنۀ ابوریحان). و نیز سوختۀ مجموع سم حیوانات ذوات الظلف مسهل ماء اصفر و ضماد او با شراب جهت گزیدن هوام و با عسل جهت نقرس و مفاصل نافع (باشد) . (مخزن الادویه). - ذوات الظلف، زنگله داران از گاو و گوسفند و آهو و آنچه بدان ماند. ، حاجت و نیاز، پیروی در رفتار و جز آن، مراد و مقصد و مقصود: وجد ظلفه، أی مراده، چراگاه موافق: وجدت الشاه ظلفها، أی مرعی موافقاً فلاتبرح منه، ظلف النفس، نزهها، أی نزه النفس. ظلیف النفس، ظلف الخبز، کران نان. (مهذب الاسماء)