ظرائف. جمع واژۀ ظریفه: به زیورها و گوهرهای شهوار ظرایفها و دیباهای بسیار. (ویس و رامین). امیر مسعود را بسیار نزل فرستاده بود (منوچهربن قابوس) پوشیده به خطها و نامه ها و ظرایف گرگان و دهستان. (تاریخ بیهقی). و مواضعت نهاده (عیسی) هر سالی که خراج فرستد برادرزاده را هزار دینار هریوه باشد بیرون از جامه و ظرایف. یک سال آورده بودند و بدین رضا افتاد. (تاریخ بیهقی). و رجوع به ظرائف شود.