یک بار. ج، اطوار. قال اﷲ تعالی: خلقکم اطواراً، قال الاخفش ای طوراً نطفهً و طوراً علقهً و طوراً مضغهً. (منتهی الارب). کرت. بار، مساوی چیزی. مقابل چیزی. (منتهی الارب). آنچه بر طرف چیزی یا مقابل چیزی باشد. (منتخب اللغات) ، حد و قدر و نهایت چیز. گویند: فلان عدا طوره، ای حدّه. (منتهی الارب). عدا طوره، از حد بگذشت. (مهذب الاسماء). مقدار. حد فاصل میان دو چیز. (منتهی الارب). فاصله میان دو چیز. (منتخب اللغات) ، نوع و صنف، گویند: الناس اطواراً، ای اصناف مختلفون. (منتهی الارب). حال. گونه. حالت. چگونگی. سان. طرز. روش. نوع. قاعده و قانون. (برهان) : بطوری. بطوری که. بدین طور