جدول جو
جدول جو

معنی طمر

طمر
(حَ)
پوشیدن در زمین. (منتهی الارب). پوشیدن. در زیر خاک کردن. (منتخب اللغات). پنهان کردن. (منتهی الارب) (دهار) (تاج المصادر) ، برجستن. (زوزنی). برجستن بسوی نشیب یا بسوی هوا. طمار. طمور. (منتهی الارب). جستن ببالا یا بپائین، آماس کردن زخم. (منتخب اللغات). آماسیدن زخم. (منتهی الارب) ، پر کردن مطموره یعنی ته خانه از طعام و جز آن. (منتخب اللغات). پر کردن مطموره از طعام و جز آن، طمر فی ضریعه (مجهولاً) ، درد کرد دندان او. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا