جدول جو
جدول جو

معنی طلاع

طلاع
(طَلْ لا)
رجل طلاع الثنایا و الانجد، مرد نیک آزمایندۀ کارها. (منتهی الارب) :
انا ابن جلا و طلاع الثنایا
متی اضع العمامه تعرفونی.
(از خطبۀ حجاج بن یوسف در مسجد کوفه).
، مرد درآینده و تصرف کننده در کارها، مرد نیک ماهر و شناسا و تجربه کار و تیزفهم و زیرک. (منتهی الارب). آنکه کارها آزموده باشد. (منتخب اللغات) ، آنکه پیوسته همت او مایل به معالی امور باشد. (منتهی الارب). آنکه قصد کارهای بزرگ کند. (مهذب الاسماء). آنکه ارادۀ کارهای بزرگ کند و مرتکب امور عظیم گردد. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا