جدول جو
جدول جو

معنی طفل

طفل
(تَ)
درآمدن تاریکی شب. (منتخب اللغات). در شبانگاه درآمدن. (منتهی الارب). میل کردن آفتاب به غروب. به غروب قریب شدن آفتاب به وقت غروب. (منتخب اللغات). سرخی گرفتن آفتاب. (منتهی الارب). به سرخی مایل شدن آفتاب قبل از غروب. (ازلغات اضداد است). (منتهی الارب) ، پروردن ناقه بچه را و نیکو اصلاح وی کردن. (منتهی الارب)
خاک آلود گشتن نبات، ناخوانده به مهمانی آمدن. (منتهی الارب) ، رسیدن خاک و گرد خانه را. (منتخب اللغات)
لغت نامه دهخدا