جدول جو
جدول جو

معنی طغان

طغان
(طُ)
مؤلف ترجمه تاریخ یمینی آرد: طغان نامی والی بست بود، و دیگری بایتوزنام این ولایت بقهر از دست او بیرون کرد و طغان طاقت مقاومت او نداشت، ناچار آن ناحیه بازگذاشت، و در کنف اهتمام و حمایت ناصرالدین گریخت و از او مدد خواست تا ولایت خویش از دست خصم بیرون آرد، و خدمتها پذیرفت، و قدری معین را ملتزم شد که هر سال بر طریق حمل به خزانۀ او فرستد، و به هر وقت که حاجت افتد، در زمرۀ اعوان و انصار او مستحضر باشد، و به مراسم خدمات قیام نماید، و فرزندی بنوا در خدمت ناصرالدین مقیم دارد. از آنجا که اریحیت طبع و کرم نهاد آن پادشاه بود، این دعوت را اجابت کرد، و به اسعاف طلب و انجاح حاجت او زبان داد، و با لشکری تمام به ظاهر بست نزول نمود، و از جانبین در آن محاربت جد بلیغ نمودند، و امیر ناصرالدین از قلب لشکر خویش حمله کرد، خصم را در مضایق محلهای شهر ریخت و خلقی بسیار از ایشان به زخم شمشیر آورد، و دیگران به هزیمت شدند، و طغان با مقر ملک خویش رسید، و به زبان شکر ایادی و حسن اضطلاع و یمن اصطناع ناصرالدین میگفت، و در وعده ای که داده بود و خدمتی که پذیرفته بود، مدافعت و مماطلت میداد، و اندیشۀ نقض عهد و خلاف وعد میکرد، تا دلائل غدر و مخایل خدیعت و مکر او ظاهر گشت، و روزی که بر صحرا مجتمع بودند، ناصرالدین او را تقاضای سخت کرد و او جوابی نالایق داد، و آن مقاولت به مجادلت کشید، و بدان رسید که طغان دست به شمشیر کرد، و دست ناصرالدین را مجروح گردانید، و چون ناصرالدین آن بیحفاظی مشاهدت کرد، دست زخم رسیده به شمشیر یازید و طغان را زخمی عظیم زد و خواست تا دیگر بار زخمی زند، لشکر در هم افتادند، و غلبه و ازدحام فریقین مانع شد و ناصرالدین بفرمود تا اتباع و حشم او از آن خطه بیرون کردند، و آن عرصه را از خبث و فساد آن غداران پاک گردانید، و در مقدار یک ساعت از روز، آن نواحی مستخلص شد، و طغان و بایتوز به ناحیت کرمان فتادند، و دیگر در خواب خیال آن نواحی ندیدند و اندیشۀ آن اعمال در خاطر نگذرانیدند. (ترجمه تاریخ یمینی صص 27-29). و رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 372 و تاریخ سیستان ص 308، 309، 333 شود
نام یکی از پادشاهان ترک. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
خوش نخسبند همه از فزعش زانسوی آب
نه قدرخان نه طغان خان نه ختاخان نه تکین.
فرخی.
و رسولان طغان خان ملک ترک حاضر بودندو همه اقرار کردند که آن جنس در حوصلۀ ظنون نگنجد و خزانۀ قارون به عشر آن نرسد (منظور نفائس ذخایری است که از قلعۀ بهیم ثغر هند مفتوح به دست سلطان محمود به غنیمت آورده بودند) . (ترجمه تاریخ یمینی ص 305). و طغان خان میلی به جانب سلطان میکرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 331)
امیر طغان، یکی از امراء مغول که بسال 711 ه. ق. از جانب سلطان محمد خدابنده برای سرکوبی گیلانیان مأموریت یافت. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 194). و نیز رجوع به ذیل جامعالتواریخ رشیدی ص 11، 14، 53 شود
از امرای ابقا (اباقاخان پسر هلاکو) که در سال 675 هجری قمری با تنی چند از امرای دیگر به سیستان لشکر کشید. رجوع به تاریخ سیستان ص 405 و 406 شود
لغت نامه دهخدا