جدول جو
جدول جو

معنی طعم

طعم
(حَ زَ)
چشیدن، قادر شدن بر چیزی. یقال: طعم علیه طعماً. توانستن، مغز بهم رسانیدن استخوان، و گویند: مایطعم آکل هذا، یعنی سیر نمیشود خورندۀ آن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا