جدول جو
جدول جو

معنی طرف

طرف
(طِ)
مرد کریم الطرفین. ج، اطراف، و در صفت غیر مردم بر طروف جمع شود اکثر، اسب گرامی نژاد نجیب الاطراف. یا صفت مذکر است خاصهً. ج، طروف، اطراف. (منتهی الارب) (آنندراج). اسب گوهری. (مهذب الاسماء) :
هزاران طرف زرین طوق بسته
همه میخ درستکها شکسته.
نظامی.
، جوانمرد و کریم، گیاه نودمیده، مال نو، آنکه از جهت ملالت طبیعت سر صحبت احدی ثابت نماند، شتری که از چراگاهی به چراگاهی نقل کند، رجل طرف فی نسبه، یعنی مرد شرف و مجد نوپیدا. کأنه مخفف من طرف، مرد حریص چشم که هرچه بیند مایل آن شود و خواهش کند که آن را باشد، امراءه طرف الحدیث، زن خوش کلام که هر سامع را خوش آید. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا