معنی ضلع
- ضلع (ضَ)
- میل و خواهش. یقال: ضلعک معه، و منه المثل: لاتنقش الشوکه بالشوکه فان ضلعها معها، در حق شخصی گویند که با دیگری پیکار کند (قیل القیاس تحریکه لأنهم یقولون ضلع مع فلان کفرح و لکنهم خففوا فتقول اجعل بینی و بینک فلاناً، ای رجلاً یهوی هواه). و یقال: هم علیه ضلع واحد، یعنی مجتمعاند بر عداوت او. (منتهی الارب)
